نتایج جستجوی عبارت «محمد جواد قانع دبستان بختگان مدرسه حبیب‌الله بهرامی دبیرستان امام خمینی(ره) والفجر 8 فاو ـ ام‌القصر 27/11/1364» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال ۶۶- وصیتنامه شهید حسین استقبالی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد حسين استقبالي »
بسم الله الرحمن الرحیم احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لا یفتنون. آیا مردم چنین پنداشتند که به صرف این که گفتند ما ایمان آورده‌ایم رهایشان کنند و بر این دعوی هیچ امتحانشان نکنند. ( سوره عنکبوت، آیه 2 ) فلیقاتل فی سبیل‌الله الذین یشرون الحیوه الدنیا بالاخره و من یقاتل فی سبیل‌الله فیقتل او یغلب فسوف یؤتیه اجراً عظیماً. مؤمنان باید در راه خدا با آنان که حیات مادی را بر آخرت برگزیدند، جهاد کنند و هر کس...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید محمدرضا قیاسی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمدرضا قياسي »
بسم‌الله الرحمن الرحیم هم‌اکنون که این وصیت‌نامه را می‌نویسم، در میدان جنگ، در زیر آتش جنایتکاران بعثی می‌باشم. امیدوارم که خداوند به من توفیق عنایت فرماید تا بتوانم برای اسلام خدمت کنم. باری، دشمنان خدا کسانی هستند که هیچ‌چیز را نمی‌بینند. آیه شریفه می‌فرماید: و جعلنا من بین ایدیهم سداً و من خلفهم سداً فاغشیناهم فهم لایبصرون. ۱ در پیش روی ایشان حجابی و از پشت سرشان حجابی قراردادیم و چشم‌های ایشان را پوشاندیم، درنتیجه راه صواب را نمی‌بینند. سلام...
شهدا سال ۶۷ -وصیتنامه شهید سید نعیم زاهدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد سيد نعيم زاهدي »
بسم‌الله الرحمن الرحیم اینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیده.۱ هرکجا که باشید مرگ به سراغتان می‌آید ولو اینکه در کاخ‌های سخت و محکم قرار گیرید. انسان روزی متولد می‌شود و مدتی را در دنیا به حالت کودکی پشت سر می‌گذارد. در این زمان دنیا برای او ارزش نداشته و فقط به اسباب‌بازی که در دست دارد می‌نگرد، فکر می‌کند که دنیا همین اسباب‌بازی است. به سن جوانی می‌رسد یا راه صحیح را انتخاب می‌کند، یا دنبال انحرافات...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه مفقودالاثر فرامرز سلیمانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
آنان‌که عاشق الله بودند، قدم در راه حق نهادند و آرامش ابدی را در وادی امن الهی و بر خوان گسترده حسینی (ع) تجربه کردند. فرامرز، از مجنون صفتانی بود که ۱۳۴۷/۵/۷ در روستای کوشکک نی‌ریز میان خانواده‌ای کشاورز و متدین قدم به عرصه‌هستی نهاد. دوران کودکی را به سرعت سپری کرد و برای آموختن، دوره ابتدایی و راهنمایی را در کوشکک طی کرد و متوسطه را تا سال اول نظری ادامه داد. سپس ترک تحصیل کرد و...
شعر کیش مهر
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
همی گویم و گفته ام بارها پرستش به مستی است در کیش مهر به شادی و آسایش و خواب و خور به جز اشک چشم و به جز داغ دل کشیدند در کوی دل دادگان چه فرهادها مرده در کوهها چه دارد جهان جز دل و مهریار ولی رادمردان و وارستگان مهین مهروزان که آزاده‌اند به خون خود آغشته و رفته‌اند بهاران که شاباش ریزد سپهر کشد رخت ، سبزه به هامون و دشت نگارش دهد گلبن جویبار...
بیاد شهید نادعلی اکتسابی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
ای خدا اکتسابی شهید است افسر پاک جانباز اسلام بهر یاری دین کرد اقدام جان ما باد قربان قرآن با خدا بسته بود عهد و پیمان مرد و مردانه همچون شهیدان زین جهت رفت و درخون طپان شد همسرش زین مصیبت خبرشد گفت ای وای خاکم به سر شد کرد از خانواده جدایی رفت تا جان خود را فدا کرد چهره اش همچو ماهی درخشان آنچنان با خدا عهد بستی اکتسابی زجان ناله سرکرد خانه کفر زیر و...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه مفقودالاثر غلامرضا هیبتی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
از غلامرضا میگوییم، از او که فرزند رشید و رنج‌کشیده روستا بود از او که صلابت و استواری را از کوه‌ها و سخاوت و مهربانی را از دشت فراگرفته بود. وقتی مرزوبوم کشورش را مورد تجاوز دشمن دید، مردانه پای در میدان نبرد گذاشت و رسم بیگانه‌ستیزی ایرانی را به نمایش درآورد. پیامش به متجاوز این بود که ایرانی شیعه علی (ع) اجازه ورود خفاشان شب‌پرست را به دیار ولایت و نور نخواهد داد. غلامرضا، یکم تیرماه سال...
شهدا سال 63 -زندگینامه شهید عبدالحسین زارعی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
آنانکه ره عشق گزیدند همــــــه                    در کوی شهادت آرمیدند همه سال ۱۳۳۶ در خانواده‌ای متدین و مذهبی، کودکی چشم به جهان گشود که به عشق سالار شهیدان، او را عبدالحسین نامیدند، به این امید که روزی ادامه‌دهنده راه آن امام همام باشد. به دلیل مشکلات اقتصادی از کسب دانش و تحصیل بازماند و برای تأمین روزی حلال برای خانواده خود به کار پرداخت. با انتخاب راه و مسیر انقلاب اسلامی...
رویای شهادت
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای شریف شبانی از رزمندگان شهر مشکان نقل می‌کند که: قبل از شروع مرحله دوم عملیات روی خاکریز نشسته بودیم‌. بچه‌ها با هم شوخی می‌کردند‌‌ و بعضی از آنها می‌گفتند: شاید ما شهید شویم از ما دلگیر نباشید‌ و ما را حلال کنید‌. یکی از برادر‌ها به نام آقای حسین راحتی‌ که خیلی شوخ طبع بود‌، گفت: بچه‌ها من از این عملیات بر نمی‌گردم. به او گفتم: چطور فهمیدی‌، گفت دیشب خواب دیدم و مطمئن شدم که شهید می‌شوم‌!...
قطعه خونبار
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
بیا به جبهه خط امام این خط خونین نگر به مطرب این بزم عاشقانه چه زیبا چه حاصل‌است از‌این‌چشمه‌سارهای گوارا برای فتح نهایی و وصل کوی مقدس بگونه ای که بویرانه‌های شهر شهادت بنازم آن کف خیاط با عنایت و لطفی کبوترا تو امان نیستی ز پنجه شاهین بدانکه‌راه شهیدان‌ره حسین وخمینی است همیشه قصه خـونبار عاشقان نتوان گفت بیا نزول ملائک نگر به مهبط خونین سرود سرخ نوازد به چنگ وبربط خونین که هردقیقه به‌آب ‌او‌فتاده یک...